دالرضا فارسی
برای رسیدن به درک بهتری از کوچینگ، بد نیست بدانیم کوچینگ چه چیزی نیست. کوچینگ، رواندرمانی، مشاوره و روانشناسی نیست. کوچینگ با آنکه ممکن است ریشههایی در مقوله روانشناسی داشته باشد، اما روند واقعی و حقیقی کوچینگ را نباید با روشهای درمانی اشتباه گرفت.
تفاوت کوچ با منتور mentoring and Coaching
یکی از بارزترین تفاوتها بین دو نگرش، تمرکز منتورینگ بر احساسات و تجربیات مربوط به اتفاقات گذشته است درحالیکه کوچینگ بر هدفگذاری و تشویق مراجع به حرکت به سوی جلو و آینده پایهریزی شده است. ازسویدیگر، بسیار پیش آمده که کوچینگ را به منتورینگ تشبیه کردهاند، درحالیکه اختلافهای کاملا مشخصی بین این دو مقوله وجود دارد. منتورها، به دنبال ارائه راهحل هستند، درحالیکه کوچ تنها به مراجعهکننده کمک میکند تا خود راهحلهای مناسب خودش را بیابد. روش منتورینگ با انتقال اطلاعات معین و تجربهشده برای دستیابی به هدف به میان میآید، درحالیکه ممکن است کوچ، با توجه به اینکه هیچ اطلاعی از هدف مراجعهکننده ندارد بتواند او را در راه رسیدن به اهدافش یاری کند.
باید توجه داشت که معمولا تخصص منتور در زمینه خاصی است، غالبا با ایشان به منظور دریافت پیشنهاد و راهکار حل مشکلات مذاکره میشود. یک منتور معمولا برای حل یک مشکل خاص با مراجعهکننده کار میکند و زمانی که مشکل حل شد صحنه را ترک میکند.
درحالیکه کوچینگ به روش جامعتری به مساله میپردازد. کوچ با کمک مراجعهکننده وضعیت را بررسی و یک نقشه اجرایی تهیه میکند و در کنار مراجعهکننده برای تجزیه و تحلیل و حل مساله کار میکند. کوچ با اشخاص فعال و توانا کار میکند تا آنان را به سطح بهتری ارتقاء دهد. کوچینگ، بیش از آن که تحلیلکننده وضعیت گذشته و ماجراهای مرتبط با آن باشد، زاییده حال، آینده و عمل و تمرکز بر نقطهای است که مراجعهکننده در حال حاضر در آنجا ایستاده، نقطهای که میخواهد به آنجا برسد و چگونگی رساندن او به آن نقطه. با این حال در بیشتر موارد استفاده از کوچینگ منافاتی با استفاده از خدمات درمانگر یا منتور ندارد. نقش کوچینگ شاید در جایی بیشتر نمود پیدا کند که کوچ در کنار مراجعهکننده حرکت میکند. کوچ، مراجعهکننده را در ترسیم خرد و باور خود و پیروی از راهنمایی درونی خود حمایت میکند.